زندگی

زندگی دوباره

 همه ما زندگی میکنیم و همه ما زندگی میکنیم

زندگی میکنیم ...

          زندگی میکنیم ...

                   و باز هم زندگی میکنیم ...

بگزار خودم را بگویم سالهاست که زندگی میکنم.

ولی چگونه زندگی میکنم؟

          به چه دلیل زندگی میکنم؟

                   و در پایان کار زندگی را چگونه ادامه خواهم داد؟

زندگی کردن را دوست دارم یا خود خودم را؟ منظورم را فهمیدی حتما.

پس باید زندگی را برای خودم تعریف کنم. همه چیز در ابتدا به تعریف نیاز دارد.

از جملات پر از اصطلاح خوشم نماید. من به زبان خودم زندگی را تعریف میکنم.

زندگی من و هر انسان دیگری این است:

 پیوندی بین من و خدا

مانند یک طناب  مانند یک نخ

مانند یک نخ حساس

همه ما این اتصال را داریم و این پیوند از ازل در هر انسانی وجود داشته

و حال که زنده ام اختیار زندگی به دست خودم است که این پیوند را قوی تر کنم و عمق بدهم

و یا متاسفانه آن را سست و سست کنم

و یا شاید مثل اکثر مردم با آن بازی کنم

آری بازی ؛ همه ما انسانها اهل بازی هستیم میپرسی چرا ؟

بیشتر فکر میکنم

وقتی کسی جز خدارا اطراف خود نمیبینم به پیوند خود با او ایمان می آورم ولی گاه گاه میشود که دیگر به قول خود عمل نمیکنم از خودم متاسفم

ولی یک چیز را صادقانه به او میگویم

میگویم که میدانم چقدر بزرگواری و چقدر توانمند و چقدر مهربان و قدرتش را داری و چیزی و مشکلی نیست که من داشته باشم و خدای من از آن بیخبر باشد و خدای من نتوتند  آن را برای من حل کند

شاید برای همین است که تا به حال مرا تنها نگذاشته و همه جا و در مقابل همه مشکلاتم ایستاده

پس شما هم بدانید که من به او چه میگویم

دوستت دارم خدا

.

.

.

لحظه ای هست برای همه ما که در آن لحظه میدانیم و یقین داریم که جز خدا کسی را نداریم.

و در آن لحظه نیاز دارم که پیوند من با خدا از همیشه قویتر باشد ولی آیا هست؟

یکی از این لحظه ها که همه از آن ناگریز هستیم  و خواهیم رسید لحظه مرگ است

میتوانم بگویم که نخواهم مرد؟ برای آن لحظه چه دارم؟

نمی دانم آه احساس میکنم که هیچ ندارم جز آه

در آن لحظه ببینم به کجای زندگی رسیده ام شاید آن لحظه همین الان باشد پیوند من چه شده و به کجا رسیده افسوس که باری از شرمندگی را دارم باری از آه

یادم باشد که آن لحظه منتظر من است

همه ما و من آفریده شده ایم و زنده ایم

 چون عشق هست

امید هست

از یک چیز هنوز خوشحالم و آن این است که خدا را دارم

و خدا مواظب من است کمک میکند به خدا ایمان و امید و عشق دارم

پس میروم خوب و خوب و خوب زندگی کنم البته به کمک خدا

 

(فرزاد)



نظرات شما عزیزان:

samira
ساعت12:56---26 آبان 1390
سلام !
دل نوشتتون خیلی زیباست .من که خیلی خوشم اومد.
واقعا به آدم آرامش میده.
کسی که چرا زندگی را یافته با هر چگونگی خواهد ساخت.
روز شمار زندگیت همیشه خوب باشه.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 21 آبان 1390برچسب:,ساعت1:22توسط فرزاد | |